English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 221 (4481 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
intitule U عنوان دادن به
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
lord U عنوان لردی دادن به
lords U عنوان لردی دادن به
exchange U دادن محصول قدیم به عنوان بخشی از پرداخت محصول جدید
exchanged U دادن محصول قدیم به عنوان بخشی از پرداخت محصول جدید
exchanges U دادن محصول قدیم به عنوان بخشی از پرداخت محصول جدید
exchanging U دادن محصول قدیم به عنوان بخشی از پرداخت محصول جدید
marker U دو علامت در ابتدا و انتهای بخشی از داده یا متن برای نشان دادن بلاک خاص که قابل حرکت یا حذف یا کپی به عنوان سیگنال واحد باشد
markers U دو علامت در ابتدا و انتهای بخشی از داده یا متن برای نشان دادن بلاک خاص که قابل حرکت یا حذف یا کپی به عنوان سیگنال واحد باشد
title U واگذارکردن عنوان دادن به
titles U واگذارکردن عنوان دادن به
caption U عنوان دادن
captions U عنوان دادن
broach U ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broached U ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broaches U ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broaching U ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
redirect U حرفی در سیستم عامل برای نشان دادن اینکه خروجی یک برنامه به عنوان ورودی دیگری به کار می رود. در DOS حرف
redirected U حرفی در سیستم عامل برای نشان دادن اینکه خروجی یک برنامه به عنوان ورودی دیگری به کار می رود. در DOS حرف
redirecting U حرفی در سیستم عامل برای نشان دادن اینکه خروجی یک برنامه به عنوان ورودی دیگری به کار می رود. در DOS حرف
redirects U حرفی در سیستم عامل برای نشان دادن اینکه خروجی یک برنامه به عنوان ورودی دیگری به کار می رود. در DOS حرف
Other Matches
titles U صفحه عنوان کتاب عنوان نوشتن
title U صفحه عنوان کتاب عنوان نوشتن
eponym U عنوان دهنده عنوان مشخص
stbtitle U عنوان فرعی عنوان فرعی مقاله
reducing U تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduces U تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduce U تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
titles U عنوان
captions U عنوان
ground U عنوان
caption U عنوان
headword U عنوان
print U عنوان و..
headlines U عنوان
headline U عنوان
titles U عنوان ها
title U عنوان
rubrics U عنوان
rubric U عنوان
prints U عنوان و..
printed U عنوان و..
headwords U عنوان
appellative U عنوان
themes U عنوان ها
subjects U عنوان ها
topics U عنوان ها
subject [topic] U عنوان
topic U عنوان
capitulary U عنوان
name U عنوان
title U عنوان
life peers U عنوان
life peer U عنوان
headings U عنوان
by way of remainder U به عنوان رد
names U عنوان ها
epithet U عنوان
epithets U عنوان
heading U عنوان
head line U عنوان
possessory title U عنوان مالکیت
surnames U لقب عنوان
on loan U به عنوان قرض
nowise U به هیچ عنوان
headings U عنوان سرصفحه
headings U عنوان گذاری
brands U عنوان تجارتی
heading U عنوان سرصفحه
heading U عنوان گذاری
appropriation title U عنوان سپرده
appropriation title U عنوان اعتبار
topics U عنوان سرفصل
berthing U کسب عنوان
in a topic form U بصورت عنوان
message heading U عنوان پیام
natural U حرکت در عنوان
brand U عنوان تجارتی
branding U عنوان تجارتی
surname U لقب عنوان
honorific U عنوان تجلیلی
honorifics U عنوان تجلیلی
naturals U حرکت در عنوان
exercise term U عنوان مانور
topic U عنوان سرفصل
berths U کسب عنوان
guize U روبند عنوان
berth U کسب عنوان
doctorates U عنوان دکتری
exempli gratia [e.g.] U به عنوان مثال
untitled U بدون عنوان
titlist U دارای عنوان
doctorate U عنوان دکتری
head U عنوان مبحث
head U سالار عنوان
Distinguished . Titled. U صاحب عنوان
berthed U کسب عنوان
start of heading U شروع عنوان
Under the title ( heading) of … U تحت عنوان ...
superscrible U عنوان روی
for example U به عنوان مثال
the hoy f. U عنوان پاپ
title U دارنده عنوان قهرمانی
rubricize U دارای عنوان قرمزکردن
clinch U کسب عنوان قهرمانی
clinched U کسب عنوان قهرمانی
clinches U کسب عنوان قهرمانی
defending shampion U مدافع عنوان قهرمانی
head line U عنوان سرصفحه روزنامه
title block U قسمت عنوان نامه
donna U عنوان مودبانه بانوان
challenge round U مبارزه با صاحب عنوان
misdirection U گمراهی عنوان غلط
streamers U عنوان چشمگیر مقاله
clinching U کسب عنوان قهرمانی
possession by title of ownership U تصرف به عنوان مالکیت
streamer U عنوان چشمگیر مقاله
language U برنامهای که به عنوان مترجم
languages U برنامهای که به عنوان مترجم
titles U دارنده عنوان قهرمانی
title page U صفحه عنوان کتاب
running head U خط عنوان هرصفحه در متن
rubricate U دارای عنوان قرمزکردن
superscription U عنوان روی پاکت
short title U عنوان کوتاه شده
subhead U عنوان جزء یا فرعی
subhead U عنوان فرعی مقاله
superscription U عنوان نوشته روی چیزی
short title U عنوان یارمز مخفف یا کوتاه
to serve as something U به کار رفتن به عنوان چیزی
nontitle U مسابقه بدون عنوان قهرمانی
letterhead U عنوان چاپی بالای کاغذ
letterheads U عنوان چاپی بالای کاغذ
Take it as a souvenir! U این را به عنوان سوغاتی بردار!
to act [as somebody] U عمل کردن [به عنوان رتبه ای]
dominie U عنوان کشیشان کلیسای هلند
to function as something U به کار رفتن به عنوان چیزی
residentship U اقامت سیاسی به عنوان نمایندگی
headings U سمت سینه ناو عنوان
headings U عنوان یا نام متن در فایل
running title U عنوان کوچک هر یک ازصفحات کتاب
to readdress a letter U عنوان نامهای را عوض کردن
What is the title of the book ? U عنوان این کتاب چیست ؟
heading U سمت سینه ناو عنوان
heading U عنوان یا نام متن در فایل
to act [as somebody] U عمل کردن [به عنوان نماینده کسی]
pabulum U [هر چیزی که بشود به عنوان غذا خورد]
defacto recognition U به عنوان یک کشورموجود و مستقل عمل کند
dauphin U عنوان پسر ارشد پادشاه فرانسه
rematch U مبارزه برای کسب عنوان قهرمانی
prifixal U پیشوند عنوان قبل از اسم شخص
interface U و به عنوان پردازنده واسط عمل میکند
prifix U پیشوند عنوان قبل از اسم شخص
mercury delay line U تولید می شد و به عنوان ورودی برمی گشت
smear word U عنوان یا لقب اهانت امیز تهمت
interfaces U و به عنوان پردازنده واسط عمل میکند
they call him mister U یک اقایی است که عنوان یا لقب ندارد
He works as engineer. U او [مرد] به عنوان مهندس کار می کند.
titleholder U صاحب سند مالکیت دارای عنوان
hold down U نصرف به عنوان مالکیت تصرف مالکانه
to have a title [ to be titled] U لقب دار [صاحب عنوان] بودن
keep in trust U به عنوان امانت نگهداری کردن چیزی
Will you go out with me? U با من می روی بیرون؟ [به عنوان دوست پسر و دختر]
Do you want to go out with me? U با من می روی بیرون؟ [به عنوان دوست پسر و دختر]
background U که به عنوان کاری با تقدم پایین برخود میشود
backgrounds U که به عنوان کاری با تقدم پایین برخود میشود
Every crisis should be viewed [seen] as an opportunity. U هر بحرانی باید به عنوان یک فرصت دیده شود.
to speak on behalf of [as representative] U از طرف [کسی] صحبت کردن [به عنوان نماینده]
block U تعدادی رکورد ذخیره شده به عنوان یک واحد
blocked U تعدادی رکورد ذخیره شده به عنوان یک واحد
blocks U تعدادی رکورد ذخیره شده به عنوان یک واحد
electronic U موضوعی که عنوان چند رسانهای را شرح میدهد
He gets paid wering different hats . U به عنوان های گوناگون حقوق دریافت می کند
unipolar U که به عنوان کنتررل جریان متغیر به کار می رود.
an open letter U نامهای که بوسیله روزنامه به کسی عنوان شود
represent U عمل کردن به عنوان فروشنده برای یک محصول
represented U عمل کردن به عنوان فروشنده برای یک محصول
represents U عمل کردن به عنوان فروشنده برای یک محصول
consented U اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consents U اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consent U اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consenting U اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
prize courts U به دست امده عنوان غنیمت جنگی اعطا نمیشود
rational number U عددی که به عنوان تقسیم دو عدد کامل نوشته میشود
primary products U محصولاتی که به عنوان مواد اولیه بکار برده میشود
The Catholic Church springs [comes] to mind as an obvious example. U کلیسای کاتولیک به عنوان یک نمونه بارز به ذهن می آید.
gulp U گروهی از چندین بایت که به عنوان یک واحد در نظرگرفته می شوند
rent U ان چه که به زمین به عنوان یکی ازعوامل تولید تعلق می گیرد
job U کار یا تعداد کارهایی که به عنوان یک واحد انجام می شوند
your reverence U عنوان کشیشان که برابر است با عناوین قدیمی ایران
Christmas comes but once a year. <proverb> U جشنها و تعطیلات را باید به عنوان اوقات ویژه در نظرگرفت.
initial U توابعی که به عنوان بارکننده اصل برنامه کار می کنند
initialed U توابعی که به عنوان بارکننده اصل برنامه کار می کنند
polar U سیستم معرفی موقعیتها به عنوان زاویه و فاصله از مبدا
macroelement U تعداد داده ها که به عنوان یک عضو در نظر گرفته می شوند
gulps U گروهی از چندین بایت که به عنوان یک واحد در نظرگرفته می شوند
gulping U گروهی از چندین بایت که به عنوان یک واحد در نظرگرفته می شوند
to go out U باهم بیرون رفتن [به عنوان دوست پسر و دختر]
gulped U گروهی از چندین بایت که به عنوان یک واحد در نظرگرفته می شوند
to date U باهم بیرون رفتن [به عنوان دوست پسر و دختر]
initialing U توابعی که به عنوان بارکننده اصل برنامه کار می کنند
initialled U توابعی که به عنوان بارکننده اصل برنامه کار می کنند
initials U توابعی که به عنوان بارکننده اصل برنامه کار می کنند
initialling U توابعی که به عنوان بارکننده اصل برنامه کار می کنند
jobs U کار یا تعداد کارهایی که به عنوان یک واحد انجام می شوند
commonest U کانالی که به عنوان خط ارتباطی به چندین وسیله یا مدار به کار می رود
bundle U دستگاههاجانبی و سرویس ها به عنوان قسمتی از قیمت خریدیک سیستم کامپیوتری
bundles U دستگاههاجانبی و سرویس ها به عنوان قسمتی از قیمت خریدیک سیستم کامپیوتری
bundling U دستگاههاجانبی و سرویس ها به عنوان قسمتی از قیمت خریدیک سیستم کامپیوتری
linking U ترکیب برنامههای کوچک با هم تا نتوانند به عنوان یک واحد اجرا شوند
redirect U فرآیند در نظر گرفتن خروجی یک برنامه به عنوان ورودی دیگری
presumptive address U آدرس اولیه در برنامه که به عنوان مرجعی برای تعبیه است
his reverence U جناب اقای- عنوان کشیشان که برابراست باعناوین قدیمی ایران
Main Street [American English] U کسب و کار و خانواده های متوسط در اجتماعی به عنوان یک گروه
wallpapers U تصویر یا الگو استفاده شده به عنوان پیش زمینه پنجره
wallpaper U تصویر یا الگو استفاده شده به عنوان پیش زمینه پنجره
redirects U فرآیند در نظر گرفتن خروجی یک برنامه به عنوان ورودی دیگری
redirecting U فرآیند در نظر گرفتن خروجی یک برنامه به عنوان ورودی دیگری
common U کانالی که به عنوان خط ارتباطی به چندین وسیله یا مدار به کار می رود
the smoking gun U شی یا واقعیتی که به عنوان شواهد قطعی به جرم بکار میرود [قانون]
redirected U فرآیند در نظر گرفتن خروجی یک برنامه به عنوان ورودی دیگری
Recent search history Forum search
1olivine
1To be capable of quoting
2دلیل قرار دادن no1 بجای number 1
2دلیل قرار دادن no1 بجای number 1
1etaye namayandegi اعطای نمایندگی
2من نمیتونم از دیکشنری فارسی به انگلیسی استفاده کنم چرا
1Profiles are unique pages where one can ‘‘type oneself into being’’
1The motherboard is also often referred to as the main board.
1ماست چی معنی دارد
1to take a spell at whell
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com